
قایقی خواهم ساخت..خواهم انداخت به آب..خواهم رفت اونور آب..خواهم پناهنده شد

کاش یکی بود بغلم می کرد و می گفت نگران چیزی نباش، من هستم!
منم آروم در گوشش می گفتم:
گه نخور

دوس دارم یه روز انقد پولدار بشم که وقتی رانی میخورم؛
اون تیکه آخر آناناس که ته قوطی گیر میکنه, واسم مهم نباشه.!

یه دوست دختر امریکاییم نداریم تو هالووین بترسونمش اساسی خودشو خیس کنه نکبت اکبیری

وقتی ” سگ ” می شیم هیشکی دوستمون نداره !
ولی وقتی ” خر ” می شیم همه عاشقمون می شن !
چرا اینقدر بین حیوانات فرق میزارید؟

به چراغعلی میگن می دونی اینترنت اومده روستا ؟
میگه به جهنم بزار بیاد هممونو بخوره راحت شیم

نام جدید یارانه به عادت ماهانه تغییر یافت

یارو تو مترو داشت جوراب زنونه میفروخت،
بهم گفت: یه دونه بخر، گفتم: من مجردم، زن ندارم!
گفت: بخر بکش رو سرت برو دزدی!

یه دوست دختر هم نداریم که روز تولدش یادمون بره ،
بهش بر بخوره قهر بکنه بره ، دیگه هم بر نگرده از دستش راحت بشیم

در عجبم از دختران که از خدای به این بزرگی فقط یک شوهر میخواهند و از شوهر به این درماندگی همه ی دنیا را
)

میگن ماهی قرمز گناه داره تو تنگ نندازین…فقط ماهی قرمز ادمه؟ ماهی سفید کنار سبزی پلو.. سگه؟؟؟

رفیق مثل یه میخ هست توی دیوار که اگر از دستشون بدیم جاشون همیشه روی دیوار میمونه
هی رفیق خودت که نیستی ولی سوارخت همش جلو چشممه
نظر ۱۷

باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می گیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
باز کن پنجره ها را ای دوست

همه چلچله ها برگشتند
کوچه یکپارچه آواز شده ست
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
که بهار است، بهار

حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می گیرد
و بهار است، بهار

تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
بـــــــــــاور کـــن ….!!!
باز کن پنجره ها را ای دوست!

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست کو سبب انتظار چیست؟
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند
ما دل به عشوه ی که دهیم اختیار چیست

خوش آمد بهار
گل از شاخه تابید خورشید وار
چو آغوش نوروز پیروز بخت
گشوده رخ و بازوان درخت
گل افشانی ارغوان
نوید امید است در باغ جان

گل افشانی ارغوان
نوید امید است در باغ جان
که هرگز نماند به جای
زمستان اهریمنی
بهاران فرا میرسد
پرستیدنی

درین صبح فرخنده تابناک
که از زندگی دم زند جان خاک
بیا با دل و جان پاک
همه لحظه ها را به شادی سپار
نوایی هم آهنگ یاران برآر
خوش آمد بهار

۴
با توجه به نزدیک شدن چهارشنبه سوری
قبل از پریدن از روی آتش به موارد زیر توجه کنید:
۱ سایز خشتک
۲ زاویه پرش
۳ استفاده از شورت مامان دوز در زیر شلوار
۴ دوری از هر گونه هیجان و جو زدگی علی الخصوص جلوی دخترا
۵ فاصله مناسب تا شعله های آتش در هنگام پرش
۶ توکل به خدا
آبروی شما آبروی ماست
ستاد پیشگیری از حوادث غیر مترقبه !

دستانت را به من بده تا با هم از رو آتش بپریمم! آنان که سوختند ، همه تنها بودند!
چهارشنبه سوری مبارک

چنین گفت زرتشت:
” که سوزانید بدی را درآتش ، تا ز آتش برون آید نیکی”
پس تو نیز چنین کن.

آتــش افــــروزید تــا ســــرما رود
دیــــو تــاریــکــی ز شــهر ما رود
“غصه” برآتش نــهید اســپند وار
چهره بگشایید، می آیــد بــهــار
جشن آتــش، برتو آتشپاره شاد
چهارشنبه سوریــَـت فرخنده باد

یه وقت نری از رو آتیش بپری
آخه تجربه ثابت کرده اگه خر از رو آتیش بپره ؛ رم میکنه

چهار شنبه سوری روز ملی مبارزه با آرامش اعصاب بر شما ترقه بازان گرامی مبارک باد.
.
.
ستاد روانی شدگان چهار شنبه اخر سال

۱۴

زندگی یعنی: یک سار پرید
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست مثلا این خورشید
سهراب سپهری

نو و آزار گذشته
من و تکرار گذشته
عمریه که من اسیرم
پشت دیوار گذشته
رفتی و تنهاتر از شب
توی شهر قصه موندم
جز تو چیزی ننوشتم
غیر تو چیزی نخوندم

باز است کتاب کهنه درد
غمنامه کوچ تلخ یک مرد
هر واژه کنار یک ستاره
در پاورقی نوشته:برگرد…

تو می روی
تمام حجم کوچه میرود
و من چه بی بهانه ام
برای ماندنی دگر..

من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم!
نکند فرق به حالم
چه برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی
,
۲۰

زنه سکته ناقص میکنه
شوهرش میگه: تو چرا هیچ کاری رو درست انجام نمیدی؟

بهانه ی پسرا موقع به هم زدن:
۱ – فاصله سنی مون خیلی زیاده(یعنی زشتی)
۲ – من به تو علاقه به اون صورت ندارم (یعنی زشتی)
۳ – من الان تو موقعیت بدی هستم (یعنی زشتی)
۴ – تقصیر تو نیست تقصیر منه (یعنی زشتی)
۵ – من لیاقت تو رو ندارم (یعنی زشتی)…!!

کار هرکس نیست همسر داشتن
مرد خر میخواهد و پول خفن!
ا

کسانی که از عشق دم میزنند… چرا حال ما را به هم میزنند؟؟؟؟؟؟؟

دو تا جوجه از بچگی عاشق هم بودن اما. . . بزرگ شدن دیدن هر ۲ تا خروسن ، نتیجه اخلاقی : تا وقتی جوجه ای عاشق نشو. . . !

یارو از کلاهش خرگوش در میاره، من هنوز از قلبم یه گوساله رو نتونستم در بیارم!!

به سلامتیه نسل من که خسته شد از بس دزدکی بوسید…
دزدکی حرف زد…
دزدکی در آغوش گرفت…
دزدکی عشق بازی کرد…
دزدکی دوست داشت..

قبلنا نه فیس بوک بود نه توییتر ، نه هیچی … یک ماشین حسابِ زوار در رفته داشتیم یک عدد توش مینوشتیم برعکسش میکردیم میشد گوگوش ، کلی خرکیف میشدیم

میگفتن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد یه عمری خودمونو کشتیم شیرین ترین علف دنیا بشیم غافل از اینکه اصلا طرف بز نبود . . . گاو بود به خوردن مقوا عادت کرده بود

این خرٍ درونمه که دوست داره !
وگرنه میدونی که خودم ازت متنفرم
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت،هم کلید زندگیست
گفت: “زین معیار اندر شهرما، یک مسلمان هست آن هم ارمنیست” !!؟
پروین اعتصامی

گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد .
اما افسوس که نه بر اعتماد اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتماد!

گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم
بر بلند کاج خشک کوچه بن بست

گر بدین سان زیست باید پاک
… من چه ناپاکم اگر ننشانم از
ایمان خود، چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک!
شاملو

نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه

میگن تو بهشت وقتیسر کلاس میخوابی..استاد میاد پتو میندازه روت
هیچکسم حرف نمیزنه تا تو راحت بخوابی

دهه شسصتی ها نسلی از نسل های این زمانه هستند که از اسمشان پیداست که روزگار کدام انگشتش را به آنها نشان داده است…!!

خدا گر ز حکمت ببندد دری
نصیبت کند یک لگد از خری

از چراغعلی میپرسن قبله کدوم وره ؟
میگه : کجا رو بهت آدرس دادن ؟

اقا اجازه…
این پشت سریا دارن با ما شادی بعد از گل میکنن
( سر کلاس درس ” نیمکت یکی مونده به اخر)

سلامتی اون پسری که ۱۰۰ تا دختر قشنگتر از دوست دخترش بهش پا میدن…
ولی اون فقط با سه چهار تاشون دوست میشه

خروسه شلـوغ کاری مینکه مـیـذارنش تو فـریـزر…
صـبـح که میرن سروقتش میبنن عــرق کرده…
بهش میگن چـرا عرق کردی؟؟؟؟!!!
میگه: هر کاری کردم نتونستم رون این مرغا رو باز کنم

آدم هایی که به تنها راه رفتن عادت میکنند
سخت میتونند با آدم های دیگه راه برند
فقط گاهی میتونند با دیگران بشینند
و در مورد با هم خوابیدنشون
من دخالتی نمیکنم
لاف عـشق و عـاشقی را وه چه آسان می زنیم
خــود خـزانـیـم و دم از شــوق ِ بـهاران می زنیم
بر زبان جاری همه مهر است و عهد است و وفا
لـیـک جـمـلـه در عمل خنجر بـه یـاران می زنیم…

عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من

انرا که جفا جوست نمی باید خواست
سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست
ما را از تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوستی نمی بایست خواست…

دست عشق از دامن دل دور باد !
می توان آیا به دل دستور داد ؟
می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود : ایست !
باد را فرمود باید ایستاد ؟

گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است؟
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی؟ آن کوی بی نشان است!
, ا
من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهی…
که بلغزد بر من،
من خودم بودم و …
یک حس غریب ..
که به صد عشق و هوس میارزید!!!

تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند..
عاشق که شدی کوچ میکنند..

ﺭﻭﺣﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﻭﺩ…
ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ….
ﭘﺸﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ…
ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ:ﻣﻦ ﺩﯾﮕــﺮ ﺑﺎﺯﯼ
ﻧﻤﯿﮑـــﻨﻢ

آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد

دربهدرتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمیروید.

ای تیزخرامان!
لنگیِ پای من…
از ناهمواریِ راهِ شما بود.
احمد شاملو

همیشه سبز می خشکد
همیشه ساده می بازد
همیشه لشکر اندوه
به قلب ساده می تازد
نوشته شده در چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:
,
ساعت
16:10 توسط حمیدرضا
| |